مقالات آرشیو خبر ها
نگاهی به فوتبال قرن 21 با معیار های فوتبال صنعتی و تجاری امروز

نگاهی به فوتبال قرن 21 با معیار های فوتبال صنعتی و تجاری امروز

این سوال سال هاست ذهن من را قلقلک می دهد که چرا پپ گواردیولا سالهاست بین سه مربی برتر دنیاست؟ آخربن جام اروپایی او را به سختی به یاد می آورم. زمانی که هنوز شقیقه هایش سفید نشده بود و بارسلونای کهکشانی را قهرمان اروپا کرد.

 

چند سال بعد لوییز انریکه با کارنامه ای فاجعه بار در رم راهی همان تیم پرستاره ی آن روزهای بارسا شد تا این مربی زیر حد متوسط هم بتواند با آن تیم مچ یوونتوس تا بن دندان مسلح با دیوار بونوچی کیه لینی بارتزالی و خط هافبک بی نظیر پیرلو پوگبا ویدال و لختشتاینر و مهاجمانی چون توز و موراتا را که همه شانس اول قهرمانی می دانستند را بخواباند.

 

این تنها یک مفهوم داشت. تیمی که با ویلانوا و انریکه هم همچنان همان بارسا بود یعنی این تیم تنها به یک تمرین دهنده ساده نیاز داشت. حالا ما به روی خوش ماجرا نگاه می کنیم و می گوییم پپ این تیم را ابنچنبن ساخت و میراثی برای مربیان بعدی شد. مربیانی که مثل انریکه چون از توانایی خود آگاه بودند بعد از بارسا دیگر به جایی نرفتند.

 

اما پپ بعد از رفتن از بارسا چه دستاوردی داشت:

 

قهرمان کردن بایرن مونیخ در بوندس لیگا و جام حذفی و سوپرکاپ آلمان. اتفاقی که برای بایرن هیچ تازگی نداشت. در اروپا اما ناکام و ناکام و ناکام. حتی در سال دومی که در بایرن بود اگر اشتباه پاتریس اورا نبود و یووه فرصت ها را یکی پس از دیگری از دست نمی داد، در یک کامبک تماشایی بایرن را در آلیانس آرنا مونیخ حذف کرده بود، اما تقدیر پپ حذف در نیمه نهایی مقابل اتلتیکو بود!

 

پپ با ویترینی از جام های داخلی بایرن که عملا برای طرفداران مونیخی چندان ارزشی نداشت میراث مانچینی و پلگرینی را در انگلیس در دست گرفت بلکه شاید با من سیتی به افتخارات اروپایی برسد!

 

همه ی فوتبال شناسان و اهل فن می دانند ملاک سنجش عیار یک مربی در اروپا اول تحول در تیم و بعد موفقیت در چمپیونزلیگ است.

 

پپ در انگیس هم با خریدهای چند صد پوندی تنها بعد از قهرمانی کم دردسر سال قبل، پارسال در رقابتی تنگاتنگ قهرمانی را از لیورپولی که به امتیاز دادن های خودش و تساوی هایش با تیم های متوسط باخت و عملا خودکشی کرد گرفت، تا حرف فرگوسن باز ثابت شود که می گفت:

 

نتیجه گرفتن مقابل تیم های میانه و پایین جدول است که قهرمانی در انگلیس را تعیین می کند و این بازی ها بسیار اهمیت بیشتری دارند.

 

و اما پپ باز به غیر از قهرمانی های داخلی در انگلیس دستاوردی نداشت و شکست مقابل تاتنهام در یک چهارم نهایی چمپیونزلیگ پارسال تیر آخر را به پپ زد.

 

من نه به عنوان یک هوادار یوونتوس بلکه به عنوان یک بیننده حرفه ای فوتبال که کمی اطلاعات فنی دارد می گویم، تیمی که سال 2006 به سری ب سقوط می کند آن هم با امتیاز منفی و نیمی از ستاره هایش تیم را ترک می کنند با اتکا به تعصب چند ستاره و هنر مربیگری مرد وفادار یووه یعنی دشام دو هفته مانده به پایان سری ب قهرمان شده و به سری آ می آید.

 

این را شاید برخی ندانند که زمین های سری ب اکثرا چیزی شبیه زمین های لیگ خودمان در انزلی و رشت است و دشام بدون اینکه هیچ کس بگوید چه کار بزرگی کرد می رود.

 

شش سال بعد که یوونتوس اولین باشگاه ایتالیایی می شود که استادیوم شخصی اش افتتاح می شود با مربیگری کونته و بازیکنانی متوسط در عین ناباوری همگان بدون شکست قهرمان سری آ می شود. فصل بعد با خرید یکی دو ستاره این قهرمانی را با شکوه تر تکرار می کند و سال سوم با سومین قهرمانی پی در پی جایگاه یووه را در بین بزرگان اروپا تثبیت می کند تا دوباره سری آ که در دهه نود و قبل از کالچوپولی بهترین لیگ اروپا بود کم کم چراغ هایش روشن شود بار نزول فوتبال ابتالیا را یووه به تنهایی به دوش کشید هرچند در اروپا ناکام بود.

 

اما هیچوفت نام کنته کنار برند هایی مثل پپ و مورینیو دیده نشد. کونته بعد از جدایی از یووه به آتزوری پیوست و در یورو بازی های زیبایی از ایتالیا دیدیم. ایتالیایی که در پنالتی ها بعد از سالها سروری بر ژرمن ها به آنها باخت. کونته پس از آن به چلسی رفت و در همان فصل اول حضورش قهرمان انگلبس شد، همان کاری که مانچبنی، مورینیو و حتی پیرمرد محبوب ایتالیایی کلودیو رانیری هم با لسترسیتی انجام داد.

 

اما انگار طعم قهرمانی مورینیو یا پپ یا زیدان برای اهالی رسانه و برندسازانفرق دارد!

 

دهه هفتاد و هشتاد و نود هم تا حدودی شاهد چنین مسائلی بودیم که قهرمانی با کاپلو و فن خال و تراپاتونی طعم دیگری داشت البته هرگز به این غلظت و این حالت نبود.

 

اما یوونتوس:

 

حالا نوبت الگری بود که با موجی از انتقادات و با گوجه فرنگیِ اولتراهای یووه از او استقبال شد.

 

حاصل کارنامه الگری که بعد از ناکامی بزرگ در میلان و حضور در رتبه هشتم در پایان فصل به تورین پا گذاشت، بعد پنج سال انقدر بزرگ بود که خودش برای آن کوچک شد و چاره ای جز رفتن نداشت. چرا که دوباره یووه را به سطح اول اروپا برگردانده بود. در اولین سال حضورش چنان تیم ها را قلع و قمع کرد که تنها زورش به یکی از بهترین بارساهای تاریخ نرسید اما فوتبال اروپا دوباره برای بیانکونری و حتی سری آ کلاه از سر برداشت درخشش یووه سهمیه چهارمی که از ایتالیا کم شده بود را بازگرداند.

 

الگری بعد از نوزده سال به طلسم قهرمان نشدن در کوپا ایتالیا پایان داد و تا چهار سال جام را به هیچ تیمی نداد پنج قهرمانی پی در پی و چهار دوگانه ی پی در پی و حضور در دوفینال چمپیونز لیگ خود بازگو کننده و گواه عملکرد درخشان الگری ست...

 

اما متاسفانه الگری برند نبود.

 

برای همین نام اش در کنار مورینیو که آخرین قهرمانی اش در لیگ های داخلی هم از یادها رفته و پپ گواردیولا که حتی با خریدهای چندصدمیلیونی هم در این سالها در حسرت فینال چمپیونز لیگ مانده جایی ندارد.

 

روزی که توافق بین یووه و پپ برای جانشینی الگری انجام شد آرزو کردم این اتفاق نیفتد که خوشبختانه نیفتاد هرچند امروز و با وجود ساری قطعا پپ را به ساری ترجیح می دهم. امروز باید بپذیریم فوتبال دیگر یک بازی یا حتی یک صنعت ورزشی نیست...

 

روزی که لوگو یووه عوض شد اکثر هواداران یووه اعتراض کردند اما وقتی گردن آویز و دستبند و گوشواره و... با آن برند به بازار آمد همه متوجه حرف آن روز آنیلی شدند که گفت ما می خواهیم لوگو ما یک برند شود و با برند هایی مثل گوچی و ورساچی رقابت کند. حالا کار از این حد گذشته و فیفا و یوفا و باشگاه های بزرگ از مربیان و بازیکنان کاریزماتیک به عنوان برند استفاده می کنند.

 

شاید پپ بعد از بارسا کارنامه متوسطی داشته اما هماره یک برند بوده و هست از آن بدتر مورینیو که دیگر باید رکورد اخراج هایش را بشماریم، بخواهیم یا نخواهیم تبدیل به برند شده است.

 

چیزی که تن هاخت مربی جوان با چهره ای سرد در آژاکس هرگز به آن تبدیل نخواهد شد. حتی اگر رئال را در برنابئو و یووه شانس اول قهرمانی را در الیانس تورین تحقیر کند یا پوچتینو که بعد از اخراج از تاتنهام تمام نتایج درخشان اش فراموش شد. امروز روز مربیانی چون کلوپ و کونته و الگری و پوچتینو ست، روز مربیانی مثل گاسبرونی که آتالانتا را به غول کش سری آ و مدعی چمپیونزلیگ تبدیل کرد است. روز جرارد که در رنجرز خوش می درخشد، روز سیمیونه اتلتیکو یا سیمونه اینزاگی ست که لاتزیو را متحول کرد.

 

اما همچنان آنجلوتی و پپ و مورینیو و زیدان برندهای تجاری فوتبال هستند. زمانی فرگوسن البته به حق و آرسن ونگر و بابی رابسون و کاپلو و تراپاتونی برند بودند. حتی زمانی که لیپی با یووه در دو مقطع درخشید و با ایتالیا قهرمان جهان شد اسکولاری یا کاپلو که یک تنه یکی از بهترین انگلیس های تاریخ را نابود کرد برند بودند و بعد از افتضاحی که در انگلیس به بار آورد به روسیه رفت و گرانترین مربی جهان شد!

 

در میان بازیکنان نمی توان منکر توانایی مسی و رونالدو شد که هرکس شود فوتبال نمی داند. اما یازده سال چه پدیده هایی قربانی شدند تا توپ های طلا بین این دو تقسیم شود و زشت ترین صحنه عدم حضور هردوی آنها بعد از ده سال هنگام انتخاب مودریچ بود. من با بازیکن انتخاب شده کاری ندارم اما ده سال بزرگان و جوانان جویای نام و مستعد فوتبال آمدند و برای این دو ستاره دست زدند و به احترام شان ایستادند اما این دو ستاره با نیامدن شان به همه ی آنها توهین کردند.

 

پارسال یووه در تلاش برای خرید نیماری بود که نیمی از فصل را مصدوم است و در کل بازیکنی پر حاشیه است اما سودی که یووه از برند نیمار می برد حتی اگر بازی هم نمی کرد برایش کافی بود!

 

هرچند که یکی از دلایلی که من همیشه طرفدار یووه بودم این بود که یووه مثل رئال و پی اس جی و چلسی و من سیتی به دنبال خرید نام ها نبود و همیشه در ترانسفر بنا به نیازهایش خرید می کرد البته هنوز هم یووه و فوتبال ایتالیا سنتی تر از لیگ های انگلیس و اسپانیا و آلمان به بازیکنان و علاقه شان به باشگاه توجه می کنند و عشق به پیراهن و باشگاه هنوز در ایتالیا وجود دارد.

 

خلاصه اینکه این لیست بهترین مربیان دنیا که همیشه نام پپ گواردیولا عضو جدا نشدنی آن است مرا یاد جشنواره فیلم فجر خودمان در دهه هشتاد انداخت که هر سال علاوه بر همه ی جوایز جایزه بهترین کارگردان را هم به خاطر دستمال ابریشمی اش به مجید مجیدی می دادند.

 

از نظر من همانطور که می گویند هرجا پول زیاد هست فساد هم هست من اضافه می کنم سیاست هم نقش پررنگی دارد!

 

در جشنواره های بین المللی سینما از اسکار گرفته تا بقیه.... سیاست در همه ی آن ها نقش دارد. حالا بیایند و بگویند فیلم ها از چند هزار داور و چند هزار فیلتر رد می شوند تا به انتخاب نهایی برسند! اما به وضوح ردپای سیاست را می توان در انتخاب فیلم ها دید!

 

در فوتبال هم سیاست و پول هر دو نقش بزرگی دارند!

 

در چندین سال گذشته به هر نحوی بود حتما یکی از تیم های رئال یا بارسا باید در فینال چمپیونزلیگ حضور می داشتند. آن پنالتی مضحکی که بعد از کامبک یووه مقابل رئال علیه یووه گرفته شد حتی خون یکی از جنتلمن ترین بازیکنان فوتبال یعنی بوفون را به جوش آورد طبیعتا حضور این دو تیم از نظر مالی بسیار برای یوفا درآمدزا تر است.

 

مثل دهه نود که اکثرا یک تیم ایتالیایی یک پای فینال بود میلان، سمپدوریا و سه بار حضور پشت هم یووه در دهه نود فینال دو هزار و سه بین میلان و یووه و دو فینال بعد از آن بین میلان و لیورپول گواه این ماجراست چرا که قبل از مسئله کالچو پولی یا عملا موراتی پولی (ماسیمو موراتی رییس وقت اینتر که در سال 2006 علیه یووه و میلان و لاتزیو و فیورنتینا پرونده سازی کرد) سری آ جذاب ترین لیگ دنیا بود.

 

این قدرت تیم ها را زیر سوال نمی برد بلکه اتفاقا تیم هایی که در بهترین شرایط خود هستند و پر از ستاره طبیعتا حضورشان در فینال جذابیت بیشتری دارد و کسب درآمد چند ده برابر برای یوفا دارد زمانی میلان پرستاره و بعد یوونتوس باشکوه آن سالها به مراتب دیدن فینال میلان و بارسا یا یووه و دورتموند یا یووه با آژاکس و رئال خیلی جذاب تر از فینال مارسی با ستاره سرخ بلگراد بود.

 

البته یوفا هرگز سر تیمی را به وضوح نبرید و حتی در بازی یووه با رئال بن عطیه کمی واسکز را در محوطه جریمه شارژ کرد اما اگر این اتفاق در سمت مقابل و به نفع یووه می افتاد بعید بود داور پنالتی بگیرد در حقیقت یوفا برحسب موقعیت و محبوبیت باشگاه ها سعی می کند داور را مجاب کند حداقل صحنه های پنجاه پنجاه را به نفع تیم پرستاره تر بگیرد.

 

خلاصه در پایان بگویم که متاسفانه فوتبال، روز به روز صنعتی تر می شود و پول های زیادی در آن تزریق می شود که نتیجه اش دخالت بیشتر سیاستمداران و سرمایه داران دنیا، بچه شیخ های عرب با ثروت بی حد شان و تشنگان شهرت و قدرت باعث شده اند، نهایتا با فسادی روز به روز بیشتر. زیبایی فوتبال را کمتر و کمتر کنند!

 

اما در مورد پپ، به زودی پپ هم، یا باید تکانی به خودش بدهد، یا به ناچار مثل مورینیو و آنجلوتی نام اش از لیست برندها پاک می شود.

 

عیار واقعی زیدان هم امسال مشخص می شود!

 

و البته منتظر دیدن این یووه ی پر ستاره با سیستم ساری در ادامه ی راه به خصوص در چمپیونزلیگ هستم و با تحلیلی که دارم یا عالی نتیجه می گیرد یا فاجعه بار تا امروز که هر روز منتظر بازی بعد بودیم اما اگر ساری فصل بعد بماند عیار واقعی اش را آنوقت می توان سنجید.

 

اگر در آخر بخواهم به تیم محبوبم یووه بپردازم، من کلید موفقیت این تیم را در دستان دیدیه دشام هافبک متعصب و وفادار سالهای نه چندان دور یووه و سرمربی فعلی فرانسه می بینم.

 

متن بالا صرفا تحلیل و نظر نویسنده می باشد و موضع رسمی یوونتوس دات ای ار نیست

 

نویسنده: هامون. م


«به اشتراک گذارید»
Google+ Twitter Facebook
حسین صالحی
حسین صالحی«مدیر سایت»
ارتباط با نگارنده: